استاد حوزه و دانشگاه:
امامزمان(عج) مانند پیامبر(ص) در غربت است
استاد حوزه و دانشگاه گفت: امروز هم جنس غربت امام زمان(عج) از جنس غربت رسول الله(ص) است و ما تا غربت رسول الله را نشناسیم نمی توانیم غیبت امام زمان را برطرف کنیم.
به گزارش خبرنگار پایگاه خبری تحلیلی «خاورستان»، دهه آخر صفر، ایستگاه آخر کسب انرژی معنوی است که با اربعین آغاز و با رحلت پیامبر و شهادت دو فرزندش ختم میشود به مناسبت این ایام در گفتگو با حجتالاسلام احمدنجمیپور استاد حوزه و دانشگاه به بررسی و بیان احادیث ائمه (علیهمالسلام) و پرداختن به ابعاد شخصیتی حضرت پیامبر سلامالله و همچنین در باب فضیلتهای ثواب زیارت امام رضا (علیهالسلام) میپردازیم.
۱- رمز و راز عظمت شخصیت رسول گرامی اسلام(ص) در چیست؟
وجود نازنین رسول خدا(ص) بسیار مقدس است و تقدس وجودی ایشان، بالاتر از تمامی مقدسین عالم است. اما چرایی و حکمت این تقدس از یک لحاظ، معیار تقدس، کارآمدی است. در نظام ربوبیت الهی، آن حضرت از همه مقدستر است چون از همه موجودات، برای نظام ربوبی و عالم هستی کارآمدتر و مؤثرتر است؛ و برای رساندن انسانها به هدف خلقتشان، نقشآفرینترین عامل و محوریترین فاعل، وجود مبارک حضرت ختمی مرتبت(ص) است. از این رو است که میبینیم خدای متعال برای تکریم رسول اکرم(ص) در قرآن کریم آداب و معارفی را در جهت تنظیم و تحسین رابطه ما با آن وجود مقدس تبیین میفرماید. یا صاحبَ الجمال و یا سیّدَ البَشر مِن وجهِک المُنیر لقد نَوَّر القمر لا یُمکن الثناء کما کان حقُّه بعد از خدا بزرگ تویی.
۲- راز غربت نبی مکرم اسلام چیست؟
اگر دهه اول محرم را اختصاص میدهیم به پاره تن رسول الله(ص)؛ یعنی«اباعبدالله الحسین(ع)». جا دارد دهه آخر را صفر «دهه رسول خدا» بنامیم و راز غربت پیغمبر را جستجو کنیم. چون ریشه غربت «اباعبدالله الحسین(ع)» به غربت«رسول خدا» برمیگردد. چطور شد که کمتر از ۵۰ سال پس از رحلت نبی مکرم اسلام همان مردمی که در شعاع اسلام؛ وحی و نبوت بودند کمر به قتل فرزند رسول الله(ص) بستند و باید ریشهها را جستجو کرد.
امروز هم جنس غربت امام زمان(عج) از جنس غربت رسول الله(ص) است و ما تا غربت رسول الله را نشناسیم، نمیتوانیم غیبت امام زمان را برطرف کنیم. در برخی از روایات بعثت نبوی را با بعثت مهدوی مقایسه کردند و به طور قطعش شباهتهایی بین حکومت نبوی و مهدوی وجود دارد. امام صادق(ع) درباره جاهلیت مربوط به زمان ظهور امام زمان(عج) میفرماید: «إِنَّ قَائِمَنَا إِذَا قَامَ اسْتَقْبَلَ مِن جَهْلِ النَّاسِ أَشَدَّ مِمَّا اسْتَقْبَلَهُ رَسُولُ اللهِ(صَ) مِنْ جُهَّالِ الجَاهِلِيَّةِ». جاهلان در مقابل امام زمان شدیدتر میایستند از آن مقاومتی که جاهلان در مقابل پیامبر داشتند.
برای اینکه غربت رسول گرامی اسلام را بشناسیم باید بدانیم پیغمبر در میان کدام مردم مبعوث شد. شهر مکه قبل از ظهور اسلام مذهبیترین شهر بوده است و مردم مکه جزو منتظران آمدن آخرین پیغمبر بودند و قرآن می فرماید: «وَأَقْسَمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَيْمَانِهِمْ لَئِنْ جَاءَهُمْ نَذِيرٌ لَيَكُونُنَّ أَهْدَى مِنْ إِحْدَى الْأُمَمِ فَلَمَّا جَاءَهُمْ نَذِيرٌ مَا زَادَهُمْ إِلَّا نُفُورًا».
قریش یعنی هم قبیله پیامبر(ص) بخدا قسم می خوردند: اگر پیامبر بیاید ما هدایت شدهترین گروه خواهیم بود یعنی قطعاً به او خواهیم پیوست اما وقتی پیغمبر آمد چیزی جز نفرت در دلشان تولید نشد آنها تا قبل از اینکه پیامبر مبعوث بشود با او مشکلی نداشتند و همه امانتداری او را قبول داشتند و جزو جوانان خوب مکه میدانستند. رسول خدا در یک محیط مذهبی و اخلاقی مبعوث شد به این معنا در یک شهری که در جهان به عنوان یک شهر مذهبی معرفی شده بود ظهور کرد که در آیه ۹۶ آل عمران میفرماید: «إِنَّ أَوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِي بِبَكَّةَ مُبَارَكًا» که این آیه درباره مکه و سرزمین وحی است.
مردم مکه در دوران جاهلیت اهل صلهرحم؛ مهماننوازی و انجام مناسک حج و اهل پرهیز از خوردن مال یتیم بودند. از کارهای حرام بخاطر ترس از کیفر خودداری میکردند. یعنی مردم زمان پیغمبر این خوبیها را هم داشتند و بتپرستی آنها در دوران جاهلیت هم برای این نبود که بُت خالق و خدای من است چون قرآن می فرماید: «يَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ مَا لَا يَضُرُّهُمْ وَلَا يَنْفَعُهُمْ وَيَقُولُونَ هَؤُلَاءِ شُفَعَاؤُنَا عِنْدَ اللَّهِ» یعنی بتهایی میپرستیدند که معتقد بودند هیچ نفع و ضرری ندارند و معتقد بودند که بتها شفیع آنها پیش خدا هستند. و مردم مکه، رسول خدا را به عنوان فردی بااخلاق قبول داشتند و دلیل تاریخی این موضوع هم ماجرای نصب حجرالاسود بر دیوار کعبه بود که کارشان به جایی رسیده بود که داشتند به روی همدیگر شمشیر میکشیدند و خانه کعبه را مرمت و بازسازی کرده بودند و حالا میخواستند حجرالاسود را سر جایش بگذارند چون او را مقدس میشمردند و هر قبیلهای برتریهای خود را یادآوری میکرد و نزدیک بود بین آنها جنگ بشود و بخاطر پیغمبر؛ اختلافات را کنار گذاشتند چون او سُوء سابقهای ندارد؛ با کسی هم نجنگیده؛ پس چرا وقتی آمد از او نفرت پیدا کردند: «مازادَهُمْ إِلَّا نُفُوراً» نفرتشان به حدی رسید که می خواستند پیغمبر را تکه تکه کنند.
۳_مشکل اصلی مخالفت مردم مذهبی مکه با پیغمبر(ص) چی بود؟
چون نمیخواستند تمام افتخارات نصیب پیامبر(ص) شود. راز غربت پیغمبر سیاسی بود و آنها با اخلاق پیامبر مشکلی نداشتند و معتقد بودند چرا قرآن به یکی از رجال بزرگ ما نازل نشده است. قرآن میفرماید: «وَقَالُوا لَوْلَا نُزِّلَ هَذَا الْقُرْآنُ عَلَى رَجُلٍ مِنَ الْقَرْيَتَيْنِ عَظِيمٍ». پیامبر(ص) مناسبات قدرت را بهم زد و رنگ و بوی دعواهای دوران جاهلیت؛ بیشتر سیاسی بود تا اعتقادی و اخلاقی و همین دعواهای سیاسی هم بعد از به قدرت رسیدن اسلام هم ادامه پیدا کرد اما جنس دعواها متفاوت بود.
قرآن در سوره نحل میفرماید: «وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِي كُلِّ أُمَّةٍ رَسُولًا أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ»؛ کلمه اجتناب از طاغوت یک بحث سیاسی است. در قرآن دو کلمه کنار هم آمده: «أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ»: عبادت کنید و اجتناب کنید از طاغوت؛ عبادت را قبول داشتند؛ اما اجتناب از طاغوت را قبول نمیکردند.
حضرت علی(ع) میفرماید: حضرت موسی با یک فرعون میجنگید اما پیغمبر با چندین فرعون مواجه بود. در زمان حضرت موسی دیکتاتوری تک فرعونی بود و در زمان پیامبر زندگی اجتماعی پیشرفته شهری و چند فرعونی حاکم بود. قریش سَر موقعیت اجتماعی با پیغمبر مشکل پیدا کردند. مردم مکه بعد از بعثت پیامبر(ص) منتظر بودند بیینند که آیا قریش به پیغمبر ایمان میآورد چون خویشاوند پیامبر بودند تا بقیه عرب هم ایمان بیاورند. لذا تا فتح مکه که «سال وفود» نام گرفت ابوسفیان مسلمان نشد و قریش هم تسلیم نشد و محکم ایستادند. اگر ابولهب که عموی پیامبر(ص) بود از اول به حضرت ایمان می آورد؛ ماجرا تمام می شد. پس مساله اصلی غربت پیغمبر؛ سیاسی بود و دعوا سَر سیاست و قدرت بود.
۴_چرا دعوا سَر سیاست بود؟ و چگونه این دعوا شکل گرفت؟
وقتی رسول خدا به رسالت مبعوث میشوند و میخواهند مردم را هدایت کنند، مامور هستند که مردم را به سوی خدا دعوت کنند اما این هدایت اجباری نیست: «لا إِکراهَ فِی الدِّینِ» این هدایت در فضای آزاد بود و پیغمبر که مردم را فریب نمیدهد که به سوی خدا دعوت کند. پیغمبر میخواهد قدرت را از زورگویان بگیرد تا مردم آزادانه تصمیم بگیرند و حتی دین را به انتخاب مردم گذاشت. پیامبر اول باید مردم را از بردگی آزاد کند و از دست قدرتهای زُورگو آزاد کند و بعد با مردم حرف بزند. در جامعهای که زورگویان حاکماند؛ شاید پیامبر بتواند چهار نفر را جذب کند اما ۴۰ نفر را نمیتواند و یا ۴۰ نفر را جذب میکند اما ۴۰۰ نفر را نمیتواند جذب کند.
اول کسانیکه در شرایط سخت و تحت ستم قرار دارند جذب پیغمبر میشوند: مثل عماریاسر و پدر و مادرش. رسول خدا اول عمار یاسرها را جمع می کند و از همینها لشکر درست میکند که با زُورگوها بجنگد. ذات ایجاد فضای مناسب برای هدایت؛ جنگ لازم دارد؛ منازعه قدرت؛ لازم دارد. اگر شما وارد معادله قدرت نشوید و در عرصه سیاست؛ قدرتهای زُورگو را کنار نزنید؛ اصلا نمی تواند هدایت کنید. مسئولیت پیغمبر چیست؟ «وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا لِيُطَاعَ بِإِذْنِ اللَّهِ». ما هیچ پیغمبری نفرستادیم مگر اینکه فرمانده باشد؟ وظیفه پیامبر فقط این نیست که پیغام خدا را برساند و به هدایت مردم کاری نداشته باشد. بلکه معنای «نبی الله» یعنی از جانب خدا برگزیده شده برای هدایت جامعه. برای هدایت، پیامبر باید قدرت داشته باشد نَه برای اینکه به زُور مردم را به بهشت بِبَرَد؛ نَه برای اینکه به زور مردم را مسلمان کند؛ پیامبر(ص) آمده تا مردم را آزاد کند تا آزادانه ایمان بیاورند و دین را بپذیرند و طعم این حرف و اصلش را بعد ظهور خواهیم چشید. بعد ظهور امام زمان(عج) هم دیندار شدن مردم زُورکی نیست؛ اما حضرت زورگویان را کنار میزند. هر پیامبری با آمدنش؛ اول با فرعون آن جامعه درگیر میشود؛ بعد آزادی ملت ها اتفاق می اُفتد؛ بعد پیغمبر به مردم میگوید راه هدایت این است. حضرت موسی اول فرعون را زد؛ بعد دینداری بنیاسرائیل را مطرح کرد.
راز غربت پیامبر آنجاست که وقتی مأمور برقراری آزادی میشود؛ باید در دوران غربت با مذهبیهای مکه بجنگد، تا قدرت و سیاست را از آنها بگیرد و برای برقراری آزادی؛ بعد از به قدرت رسیدن هم تازه آغاز ماجرای غربت حضرت شروع می شود. اگر مردم شرائط زمان پیامبر(ص) را درک نکنند کار بجایی میرسد که هنوز آب غسل و کفن پیغمبر خشک نشده؛ عدهای جرأت پیدا کردند؛ مدیریت جامعه را از مسیر خودش منحرف کنند؟ وقتی مردم آزاد شدند؛ عدهای از این آزادی سُوء استفاده می کنند؛ درب خانه دخترش را آتش می زنند؛ پیامبر(ص) چقدر برای آزادی مردم از بردگی زُورگویان؛ هزینه داد و قیمت این آزادی چی شد؟ غربت خودش؛ غربت دخترش؛ غربت وصیاش و کار به کربلا؛ قتلگاه؛ اسارت؛ تازیانه؛ سر بریدن و سر بالای نیزه شدن کشیده شد.
۵_آیات وارده در تکریم پیامبر(ص) را بیان فرماید.
۱-پیشی نگرفتن بر حضرت: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تُقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَیِ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ اتَّقُوا اللَّه...» مؤمنین حقیقی، هرگز پیشاپیش وحی حرکت نمیکنند؛ همواره تابع وحیاند و هرگز خواسته خود را بر وحی تحمیل نمینمایند. همان گونه که فرشتگان بدون اذن خداوند سخنی نمیگویند و از او اطاعت میکنند. مؤمنین حقیقی هم در اندیشه، گفتار و رفتار فرشتهخو و اهل تقوا هستند.
۲-مراعات ادب حضور حضرت: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَرْفَعُوا أَصْواتَکُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِیِّ وَ لا تَجْهَرُوا لَهُ بِالْقَوْلِ...» از آن جا که حیات و ممات حضرات معصومین علیهم السلام یکسان است، اکنون نیز کسانی که به حرم و مشاهد نورانی ایشان مشرف میشوند، باید ادب حضور را مراعات کنند. نکته مهم این است که خداوند در پایان این آیه تهدید میکند که اگر ادب محضر را مراعات نکنید، اعمالتان حبط و باطل میشود. چنانکه مراعات ادب مذکور، موجب رشد روح تقوا در دل انسان شده و غفران و پاداش الهی را به دنبال دارد: «إِنَّ الَّذینَ یَغُضُّونَ أَصْواتَهُمْ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ أُولئِکَ الَّذینَ امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ لِلتَّقْوى لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ أَجْرٌ عَظیمٌ» عدم رعایت ادب محضر، در بسیاری از موارد، از نشانههای بیخردی است: «إِنَّ الَّذینَ یُنادُونَکَ مِنْ وَراءِ الْحُجُراتِ أَکْثَرُهُمْ لا یَعْقِلُونَ» انسان با رعایت ادب محضر حضرات، هم عقلانیت خود را به منصه ظهور میرساند و هم در آزمون تقوا سربلند میگردد.
۳-تجلیل از حضرت به عنوان شعار رسمی: «یا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِنَّا أَرْسَلْناکَ شاهِداً وَ مُبَشِّراً وَ نَذیراً لِتُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ تُعَزِّرُوهُ وَ تُوَقِّرُوهُ وَ تُسَبِّحُوهُ بُکْرَةً وَ أَصیلاً». ای پیامبر! ما تو را به عنوان شاهد و بشارتدهنده و ترساننده به سوی مردم فرستادیم تا شما مردم به خدا و پیامبرش ایمان بیاورید و آن حضرت را حمایت کرده، او را توقیر و تکریمش کنید. تجلیل از پیامبر(ص) به عنوان یک شعار اسلامی، همیشه(چه در زمان حیات آن حضرت و چه پس از آن) زنده است، زیرا مقام رسالت رسول گرامی(ص) همواره زنده است.
۶_ روایات وارده در تکریم پیامبر(ص) بیان کنید؟
۱-امام صادق(ع) فرمودند: «إِذَا ذُکِرَ النَّبِیُّ ص فَأَکْثِرُوا الصَّلَاةَ عَلَیْهِ فَإِنَّهُ مَنْ صَلَّى عَلَى النَّبِیِّ(ص) صَلَاةً وَاحِدَةً صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ أَلْفَ صَلَاةٍ فِی أَلْفِ صَفٍّ مِنَ الْمَلَائِکَةِ وَ لَمْ یَبْقَ شَیْءٌ مِمَّا خَلَقَ اللَّهُ إِلَّا صَلَّى عَلَى ذَلِکَ الْعَبْدِ لِصَلَاةِ اللَّهِ عَلَیْهِ وَ صَلَاةِ مَلَائِکَتِهِ وَ لَا یَرْغَبُ عَنْ هَذَا إِلَّا جَاهِلٌ مَغْرُورٌ وَ قَدْ بَرِئَ اللَّهُ مِنْهُ وَ رَسُولُهُ». هنگامی که نام پیامبر برده میشود، بر آن حضرت زیاد صلوات بفرستید، زیرا اگر کسی بر رسول خدا صلوات فرستد، خدای متعال با هزار صف از فرشتگان بر او صلوات میفرستد. اگر خدای متعال و فرشتگان الهی بر بندهای صلوات بفرستند، تمامی نظام هستی بر او صلوات میفرستد و اگر کسی از این فضیلت روی گردان شود، جاهل و فریبخورده است و خداوند و رسولش و اهل بیت او از وی بیزارند.
۲-پیامبر خدا(ص)میفرماید: « مَنْ ذُکِرْتُ عِنْدَهُ فَنَسِیَ أَنْ یُصَلِّیَ عَلَیَّ خَطَّأَ اللَّهُ بِهِ طَرِیقَ الْجَنَّةِ» ، اگر نام من نزد کسی بُرده شد و او صلوات بر من را فراموش کرد، راه بهشت را اشتباه میکند. مگر اینکه نسیان او، بر اثر سهلانگاری نباشد، زیرا چنین نسیانی از حوزهی تکلیف بیرون است. البته کسی که راه بهشت را گم کرده، ممکن است پس از تحمل رنجها و دشواریهای فراوان آن را پیدا کند، نه آنکه تا ابد از آن محروم باشد.
۳- امام صادق(ع) مانند جدّ اطهرشان رسول خدا و امیرالمؤمنین علیهما السلام، خوشسخن، خوشرو، ملیح البیان، اهل مداعبة، مزاح، شوخی، پُرتبسّم و خندهرو بودند: «کَانَ فِیهِ دُعَابَةٌ» امّا هنگامى که نزدش از پیامبر(ص) یاد مىشد، رنگ چهره مبارکشان زرد مىشد و جز در حال طهارت، از پیامبر(ص) حدیث نقل نمیفرمودن:«لَقَدْ کُنْتُ أَرَى جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ(ع) وَ کَانَ کَثِیرَ الدُّعَابَةِ وَ التَّبَسُّمِ فَإِذَا ذُکِرَ عِنْدَهُ النَّبِیُّ ص اصْفَرَّ وَ مَا رَأَیْتُ یُحَدِّثُ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ إِلَّا عَلَى طَهَارَةٍ».
۷_برکات اصلی و فرعی رسالت نبوی(ص) چیست؟
برکات عظیم رسالت پیامبر در جامعه بشری، به دو دسته مستقیم و غیرمستقیم یا اصلی و فرعی تقسیم میشود.
در برکات اصلی مهمترین هدف مستقیم رسالت، نورانیت انسان و جامعه بشری و رساندن فردی و اجتماعی او به هدف خلقتش در سایهی تهذیب نفس و معرفة الله و شناخت حقایق عالم است که در پرتو عقیده، خُلق و عمل صالح فراهم میگردد.
هدف ثانوی: در طریق این هدف عالی، رسالت و هدف متوسط رسول گرامی(ص) تأمین تمدنی مبتنی بر کرامت انسانها و هدف خلقتشان، و استقرار نظام و حاکمیتی بر پایهی «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ تَزَکَّى». و از بین بردن نظام منحط طاغوتی است که فرعون آن را ادعا میکرد: «قَدْ أَفْلَحَ الْیَوْمَ مَنِ اسْتَعْلَى». در فضای آموزههای رسالت نبوی(ص)تواضع و فروتنی، جایگزین استکبار؛ تفاخر به مال و قوم و عشیره و تکاثر باطل و سراب، به کوثر ناب مبدل شد.
اما هدفهای غیرمستقیم و فرعی رسالت رسول اکرم (ص) عبارت است از: ۱_اقامه قسط و عدل: «لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَیِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْکِتابَ وَ الْمیزانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ وَ أَنْزَلْنَا الْحَدیدَ...».
۲- اتحاد و از میان برداشتن اختلافات: «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ». ؛«وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمیعاً وَ لا تَفَرَّقُوا».
۳- حفظ مرزهای اسلامی و عدم هراس از بیگانگان و ایجاد رعب در قلوب تبهکاران: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا... وَ لْیَجِدُوا فیکُمْ غِلْظَةً». اى کسانىکه ایمان آوردهاید! ... کفار و دشمنان باید در شما صلابت بیابند.
۸_در باب فضیلتهای ثواب زیارت امام رضا (علیهالسلام) صحبت کنید؟
با تسلیت شهادت مظلومانه و غریبانه سُلطان سریر ارتضا حضرت علی بن موسی الرضا علیهالسلام هشتمین سلاله پاک رسول مکرم اسلام و عالم آل محمد(ع) ، دو نفر پاره تن پیمبر نام گرفتهاند: یکی حضرت زهرا(س) و دوم امام رضا(ع). پیامبر خدا(ص)، در معرفی امام رضا(ع)، ایشان را مانند حضرت صدیقه طاهره(س)، «بضعةٌ منی» مینامند: «سَتُدفِنُ بَضعَةُ مِنِّی بخراسان ما زارَها مکروبُ الّا فَرَّجَ الله کَربَتُهُ و لا مُذنِبُ الّا غَفَرَ الله لَه ذُنُوبَه» به زودی پارهتن من در خراسان دفن خواهد شد. هیچ گرفتاری او را زیارت نمیکند مگر اینکه خداوند گرفتاریاش را برطرف میکند و هیچ گناهکاری او را زیارت نمیکند مگر اینکه خداوند او را میآمرزد. امام جواد(ع) در زیارت رجبیه پدر بزرگوارش میفرماید: «السلامُ عَلَی الامامِ الرئُوفِ الذی هَیَّجَ اَحزانَ یَومَ الطُّفُوف» سلام بر امام رئوفی که حُزن روزهای کربلا را به جوشش درآورد و به ما یاد داد: «اِن کُنتُ باکیاَ لِشئِ فابکَ للحُسین» یعنی امام رضا(ع) مجالس سیدالشهداء را گرم و پُررونق کرد و بانی نهضت عاشورای حسینی وجود بابرکت ثامن الحُجج می باشند. در حیات طیبه انسان ۲۵۰ ساله، دوره پُربرکت امامت امام رضا(ع) دوره طلیعه شکوفایی فرهنگ تشیع نامیده میشود.
انتهای خبر/